دلم میخواد از کسی بگم که تازه بهاری را برای من شب زده آورده...... مدتی بودحضور داشت حضوری گرم اما بی عشق ...... دوستش داشتم اما نمی دانست جرات گفتن این حس را نداشتم چون خاکستری در آتش این عشق میسوختم می دانستم فنا شدنم حتمی بود اما دل به آتش عشقش سپردم سال..................... ماه...................... روز....................... گذشت تا امروز او میگویید مدتهاست عاشق می گه کسی رو دوست داره اماباید نگه ازش بگذره با هزاران سوال والتماس به چشماهایش نگاه میکنم میگوید:تو تو اون عشق نگفته ای که پنهانم کرده مدت ها با هم بوده ایم اما... دل جرات عاشقی داشت عقل جرات فریاد نه..... فریاد میزنم دوستتدارم
نظرات شما عزیزان:
|
About
سلام خوب هستید من زهره 20ساله ساکن تهران این وبلاگ رابرای عشق زندگیم برای تنها آرزوی تمام عمرم ساختم.با عشقی پاک برای تو..... هم نکات آموزشی هم مطالب عاشقانه در این وب قرار میدهم امیدوارم شما دوست عزیز خوشتون بیاد
Home
|
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
آمار
وب سایت: |
||
|
||